حبیب الله گلپری پور که دوستانش وی را هوال باهۆز (رفیق طوفان) صدا
میکردند، در حالی که سرود "هوال" را میخواند به پای چوبهی دار رفت.
به گفته یکی از زندانیان سیاسی زندان ارومیه : "حکم حبیبالله گلپری پور ساعت ۱۲ به اجرا در آمد. مسئولین با خونسردی تمام این حکم را اجرا کردند. قبلاً برای زندانیان متهم به مواد مخدر که قرار بود حکم اعدام اجرا شود، درهای بند قفل میشد و تلفنهای زندانیان نیز قطع. همچنین گارد ویژه نیز در تمام زندان مستقر میشد؛ ولی حبیب الله را بدون هیچ تدبیر امنیتی خاصی بردند. حتی تلفنها را نیز قطع نکردند. تنها زندانبانها و مسئولین از صبح تا غروب روز جمعه به ما دروغ گفتند که وی را تبعید کرده اند.
به گفته یکی از زندانیان سیاسی زندان ارومیه : "حکم حبیبالله گلپری پور ساعت ۱۲ به اجرا در آمد. مسئولین با خونسردی تمام این حکم را اجرا کردند. قبلاً برای زندانیان متهم به مواد مخدر که قرار بود حکم اعدام اجرا شود، درهای بند قفل میشد و تلفنهای زندانیان نیز قطع. همچنین گارد ویژه نیز در تمام زندان مستقر میشد؛ ولی حبیب الله را بدون هیچ تدبیر امنیتی خاصی بردند. حتی تلفنها را نیز قطع نکردند. تنها زندانبانها و مسئولین از صبح تا غروب روز جمعه به ما دروغ گفتند که وی را تبعید کرده اند.
زندانبانها (روز جمعه) یکبار هم به دنبال وسایل حبیبالله آمدند و باز به دروغ به ما گفتند قرار است که وی تبعید شود. ساعت ۸ شب تلفنها و هواخوری زندان طبق روال معمول هر روز بسته شد. یکی از مامورین ساعت ۸ شب به ما اطلاع داد که حبیبالله همچنان در قرنطینهی زندان است. نماینده زندانیان سیاسی خواست با وی ملاقات کنن که یکی از مسئولین قضایی گفت به ما دستور دادهاند که ملاقات به او ندهیم. ساعت ۹ شب یکی دیگر از زندانیان سیاسی به نام علی احمد سلیمان را نگهبانی صدا میکنند و به سلول انفرادی در بند قرنطینه منتقل میکنند. علی احمد سلیمان تا ساعت ۱۱ و نیم شب موفق به صحبت با حبیبالله گلپری پور شد. حبیبالله به سلیمان گفت قرار بود حکمش دیروز صبح اجرا شود و نمیداند چرا به تاخیر افتاد. ساعت ۱۱ و نیم حبیبالله را از سلول انفرادی، به پای چوبهی دار بردند و در حضور ماموران وزات اطلاعات و قوهی قضاییه اعدام شد.دو تن از زندانیان محکوم به اعدام مواد مخدر نیز به همراه حبیبالله به انفرادی منتقل شده بودند که صبح آنروز به داخل بند برگشتند. حبیبالله قبل از اعدام به زندانیانی که در سلول انفرادی بودند گفته بود: به هیچ وجه نگران نباشید. زمان زیادی منتظر این لحظه بودم. این زندانیان تعریف کردند که وی در مدت انفرادی سرود ای رفیقان را برایمان خواند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر