برگرفته از صفحه فیسبوک میترا پور شجری ،فرزند محمدرضا پور شجری وبلاگ نویس محبوس در زندان
پدرم به زندان محکوم شده است نه به مرگ !
پدرم یک هفته است که خونریزی معده کرده وامروز به شدیدترین وضعیت خود رسیده ودوبار و هردفعه به اندازه 1 استکان خون بالا آورده است! مرگ تدریجی او که از چندین ماه پیش شروع شده است حالا به وخیم ترین حالت خود رسیده !
در 21 مهرماه 91 که برای اولین بار سکته قلبی کرد و بعد آن درنتیجه عدم عمل قلب باز، دکتر کسایی در بیمارستان کرج داروی تویکس را برای پیشگیری از سکته قلبی تجویز کرد،نزدیک به 1ماه است که دیگر در بازار سیاه هم یافت نمیشود وتمام این دوران پدرم بدون مراجعه به پزشک و معاینه جدید همه داروها را از بازار سیاه زندان تهیه و استفاده میکرده در صورتیکه بعضی داروها نیاز به معاینه ماهانه و تغییر انها بنا بر وضعیت فعلی او داشته مانند قرص وارفارین که برای معده مضر بوده و باید هرچند وقت PT خون اندازه گیری میشده برای ادامه مصرف ان. ولی متاسفانه ودرادامه نقشه از بین بردن تدریجی و حذف فیزیکی پدرم با عدم درمان و توجه پزشکی، بیش از 6 ماه است که متخصص داخلی او را معاینه نکرده و در ماه گذشته و با وخیم شدن وضعیت او مبنی بر نفس تنگی های شدید، ورم غده پروستات و سنگ کلیه به بهداری مراجعه کرده و پژمان عادلی رییس بهداری صراحتا به او اظهار میکند که " بیماری های تو ربطی به ما ندارد و خودت باید برایشان راه حلی پیدا کنی!! "
و امروز هم با وجود اینکه پدرم حتی قادر به راه رفتن نبوده ولی بهداری او را قبول نکرده است و هیچگونه اقدامی برای کمک به او انجام ندادند.
خونریزی معده وی دراثر مصرف خودسرانه و تنها به امید بهبودی موقتی و جلوگیری از مرگ، رخ داده است.
این همه بی توجهی، آنهم برای زندانی که با چندین بیماری کشنده دست و پنجه نرم میکند، دلیلی جز ازبین بردن و حذف فیزیکی آن ندارد.
مطالب پیشین :
پدرم به زندان محکوم شده است نه به مرگ !
پدرم یک هفته است که خونریزی معده کرده وامروز به شدیدترین وضعیت خود رسیده ودوبار و هردفعه به اندازه 1 استکان خون بالا آورده است! مرگ تدریجی او که از چندین ماه پیش شروع شده است حالا به وخیم ترین حالت خود رسیده !
در 21 مهرماه 91 که برای اولین بار سکته قلبی کرد و بعد آن درنتیجه عدم عمل قلب باز، دکتر کسایی در بیمارستان کرج داروی تویکس را برای پیشگیری از سکته قلبی تجویز کرد،نزدیک به 1ماه است که دیگر در بازار سیاه هم یافت نمیشود وتمام این دوران پدرم بدون مراجعه به پزشک و معاینه جدید همه داروها را از بازار سیاه زندان تهیه و استفاده میکرده در صورتیکه بعضی داروها نیاز به معاینه ماهانه و تغییر انها بنا بر وضعیت فعلی او داشته مانند قرص وارفارین که برای معده مضر بوده و باید هرچند وقت PT خون اندازه گیری میشده برای ادامه مصرف ان. ولی متاسفانه ودرادامه نقشه از بین بردن تدریجی و حذف فیزیکی پدرم با عدم درمان و توجه پزشکی، بیش از 6 ماه است که متخصص داخلی او را معاینه نکرده و در ماه گذشته و با وخیم شدن وضعیت او مبنی بر نفس تنگی های شدید، ورم غده پروستات و سنگ کلیه به بهداری مراجعه کرده و پژمان عادلی رییس بهداری صراحتا به او اظهار میکند که " بیماری های تو ربطی به ما ندارد و خودت باید برایشان راه حلی پیدا کنی!! "
و امروز هم با وجود اینکه پدرم حتی قادر به راه رفتن نبوده ولی بهداری او را قبول نکرده است و هیچگونه اقدامی برای کمک به او انجام ندادند.
خونریزی معده وی دراثر مصرف خودسرانه و تنها به امید بهبودی موقتی و جلوگیری از مرگ، رخ داده است.
این همه بی توجهی، آنهم برای زندانی که با چندین بیماری کشنده دست و پنجه نرم میکند، دلیلی جز ازبین بردن و حذف فیزیکی آن ندارد.
مطالب پیشین :
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر