وقتی قتل های زنجیره ای در مقطعی پس از دوم خرداد شدت و اوج گرفت و بدنبال آن دولت خاتمی با صداقت و شهامت پذیرفت که این قتلها کار ماموران وزارت اطلاعات بوده است؛ ناگهان فضای مطبوعاتی به شدت متاثر از این رخداد مهم، روی این مسئله متمرکز شد. به تدریج پای قتلهای دیگری نیز به میان کشیده شد. عطش افکار عمومی و نیز کنجکاوی خانواده مقتولان، به شدت پیگیر دست یابی به حقیقت و پشت و روی صحنه این قتلها بود.
اما در رابطه با اعدام های ۶۷ – به جز یکی، دو مورد گذرا – جایی برای طرح در عرصه عمومی و علنی درون کشور نداشته و ندارد. در حالی که میزان قربانیان این فاجعه دهها برابر بیشتر از قتل های زنجیرهای بوده است.
در خارج از کشور اما، هر ساله در سالگرد این فاجعه مراسم و تجمعاتی گوناگونی در این رابطه با اشکال مختلف و متنوع برگزار میشود. مدتی پیش نیز دادگاهی نمادین – البته با حضور برخی شخصیت های حقوقی و سیاسی سرشناس در جهان – تشکیل شد.
این همه نشان می دهد که نمی توان در این باره سکوت کرد و روزی بالاخره این پرونده داخل کشور نیز گشوده می شود.
اما آیا نمیتوان در این باره نیز مانند برخی مسائل مبرم آینده کشور ( مانند مسئله اقوام ، دگراندیشان دینی و سیاسی و مذهبی و…، مدل سیاسی تمرکززدا و ضد تبعیض و در عین حال حافظ همبستگی ملی و …)؛ از هم اکنون بحث و گفت و گو کرد و در فضایی که شتاب و گاه هیجان کمتری بر آن حاکم است به استقبال مباحث پیش رو رفت، تا اگر روزی پرونده این مباحث باز شد قبلا مقدماتی طی شده و راه هایی گشوده شده باشد و روشنفکران و فعالان سیاسی و یا احتمالا دولتمردان ملی و وطن دوست بدون سابقه ذهنی قبلی و پیش طرح های آماده نباشند؟
در طول این ۲۴ سال انواع برخوردها با مسئله اعدام زندانیان در تابستان ۶۷ صورت گرفته است.
اما باید دید راه حلی که هم به مطالبات آسیب دیدگان این فاجعه پاسخ دهد و هم از چرخه تازه ای از خشونت جلوگیری کند و منافع و مصالح ملی را در خود داشته باشد، کدام است.
اندوه ناک باید گفت تاریخ ایران – و جهان – بارها دیده است که شکنجه شده شکنجه گر شده است و شبان به قصابی بی رحم تبدیل گردیده است.
اما آیا راه گریزی از این چرخه شوم هست؟
بخش ویژه «اعدام های ۶۷؛ چه باید کرد؟» با این پیش فرض ها و چشم اندازها تدارک دیده شده است.
به نقل از سایت ملی-مذهبی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر